آنچه از یاد تو درروح وروانم جاری ست


زخمهایی زده بر من که تمامی کاری ست


دیگر از لذت پروانه شدن بیزارم


سوختن پای تو انگار که خود آزاری ست


نه ...اگر زندگی اینطور که می باید نیست


مرگ اگر در بزند،پاسخش از من آری ست


من،به تاریخ و به تقویم و زمان بد بینم


چونکه هر چیز در آن می گذرد تکراری ست


دفتر شعر که مجموعه دلتنگی هاست


توی صندوقچه،بر طاقچه انباری ست


گوش کن،فلسفه این است اگر "حافظ" گفت


رستگاری ست،که بر پایه ی کم آزاری ست


***


مستی آنگونه که گفتند و شنیدم بد نیست


هر بلایی به سرم آمده از هشیاری ست


۱۷ دیدگاه

  1. وردپرس › خطا

    یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

    دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.