این روزها , بَدجور اعصابم خراب است
روز و شبم هر لحظه همراه عذاب است

ظلمی که بَر ما روزگارِ لعنتی کرد!!
بالاتر از اندازه و حَد و نصاب است

با مرگِ تدریجی مرا مسموم کردند
این پاسخِ اندیشه های بی جواب است

باور کُنید از غصٌه دارم میکنم دِق
آرامشم تنها فقط با قرصِ خواب است

با اینکه فریادِ مدد جوئی بلند است
اما هنوزم چهره ها زیرِ نقاب است

سالِ هزارو سیصدو چند است حالا؟
تقویمِ روز و ماه و سالم بی حساب است

درد و غمم را طاقت شرحِ غزل نیست
تنها غمم هفتاد , دیوان و کتاب است

با اشتباهِ "فاهشی" (فاحشی) درگیر هستیم
این حاصلِ یک اشتباه و انتخاب است

۹ دیدگاه

  1. وردپرس › خطا

    یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

    دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.