شب و روز ازنفس عطرتو لبریز شدن
پا به پای غزلت غرق دل انگیز شدن

تو همان حس جنونی به تبِ یلدایی
باخودت مست شوازبارش یکریزشدن

حس خوبی ست که از سوزدل ویرانم
باتوآرام و جسورانه گلاویزشدن

چه شبی هست پسِ حادثه های بغلت
بی حواس از ته دل عاشق یک چیز شدن!!

کاش آواره شوم توی خیابان تنت
آخرین لحظه ی«تهران»ِتو«تبریز» شدن

چه گل انداخت خزان روی هماغوشی برگ
که فراموش کند خاطرپاییزشدن...

۱۳ دیدگاه

  1. وردپرس › خطا

    یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

    دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.