آنچه را تدبیر کردم عکس آن تقدیر شد
قله ها را می کشیدم دره ها تصویر شد

قصه ام را می سرودم تا شفا یابد دلم
بی زبانی واژه را در جمله ها تحریر شد

چون شبی درمانده رفتم سمت یاری آشنا
شوربختی نامه ام آشفتگی تعبیر شد

دردفاع از جلوه ها با سادگی دادم دلیل
نامرادی را ببین پندار ها تقصیر شد

خسته پرسیدم چه باید کرد با لبخند گفت
برترین گوینده ها دربندِ لب زنجیر شد

راهِ خاموشی گرفتم تا شدم بی ادعا
لایه ها در هاله ها نوری دگر تکثیر شد

1393 - محمد محسن خادم پور

۶ دیدگاه

  1. وردپرس › خطا

    یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

    دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.