بگذاربریزم ازنگاهت غلتی بخورم به گونه هایت

ازشیبِ لبت فرود آیم چالی بکشم به چانه هایت

گرمای تو در تنم بچرخد دامن بزنم به شعله هایت

تاقم ببری به طاق ابرو همسایه کنی کَمانه هایت

در گردی صورتت بچرخم جاری شود ازصدف صدایت

تابی بخورم به تاب مویت پرتاب شوم به شانه هایت

چون روز بتابم از بلندی یلدا طلبم شبانه هایت

طرحی بکشم پراز تمنا شعری به نت ازترانه هایت

اوجت بدهم به موج پرواز انداره زنم کرانه هایت

درعطرِبهارمن بپیچی سرشارشود جوانه هایت

نقبی بزنم به عمقِ قلبت پیدا وُ نهان گُمانه هایت

در آینه ات مرا ببینی تکرارِغزل نشانه هایت

محمد محسن خادم پور -1392
 سلام دوستان

واژه "گونه هایت" در مصراع اول با سایر قوافی از جهاتی یکسان نیست ، توجه دارم ، جایگزین هم دارم ، به شکل ذیل:

بگذاربریزم ازنگاهت  دریا بنهم به دانه هایت

و یا :
بگذار بریزم از نگاهت دریا بنهم به دانه هایت ( در این نمونه برای اینکه با بزنم سطر بعد همسان نباشد )


سلام دوستان

واژه "گونه هایت" در مصراع اول با سایر قوافی از جهاتی یکسان نیست ، توجه دارم ، جایگزین هم دارم به شکل ذیل:

بگذاربریزم ازنگاهت  دریا بزنم به دانه هایت
و یا
بگذار بریزم از نگاهت دریا بنهم به دانه هایت ( در این نمونه برای اینکه با بزنم سطر بعد همسان نباشد )


اما از آنجا که این روزها در غزل هم گاها ، همسانی قافیه مصراع اول با سایر قوافی رعایت نمیشود ، ترجیح ام همان شکلی است که نوشته ام ، نظرتان در این مورد چیست ؟ اصلاح کنم یا همان شکل نوشته شده را توصیه می فرمائید؟

با این توضیح که بر اساس اصول در این صورت شعر را دیگر نباید غزل گفت بلکه " قطعه" محسوب می شود
با تشکر

۷ دیدگاه

  1. وردپرس › خطا

    یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

    دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.