باید که هجرتی کنم از عشق...هجرتی..

تا نیست در دوچشم تو برق صداقتی

من می روم که دوری از این،بیشتر شود

دیگر به دوش فاصله ها ،نیست زحمتی...

یک عمر هم گذشت و مرا ،باور نداشتی

ایندفعه می روم به خدا...بی هیچ رجعتی...

این لحظه های آخر اگر عاشقی هنوز

چیزی بگو به خاطر من تا هست فرصتی

اصلا بعید نیست از این عشق بگذری..

لطفا بزن به دست خودت مُهر ضمانتی

راهی به جز گریز برایم نمانده است

باید که ریشه کن شود این عشق لعنتی...

 

۴ دیدگاه

  1. وردپرس › خطا

    یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

    دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.