از انعکاس چشم تو دلم روانه می شود
برای مات ماندنم همین بهانه می شود
گذشت سالها فقط به عمر من خزان زده
نگاه عاشقانه ات دلم جوانه می شود
میان دام های تو شدم اسیر بی خبر
بهانه ایست صید من که عشق دانه می شود
من و رهایی و جنون رسیده ام به نا کجا
غریبه ام ، نظر نما ، نظر نشانه می شود
به بحر عشق گم شدم میان موجهای تو
غمم نمی شود اگر که بی کرانه می شود
غم دلت به من بگو ، خوشی و شادکامیت
برای رازهای تو دلم خزانه می شود
نظر کنی به منظرم غلام حلقه گوشتم
وعشق من به چشم تو ره فسانه می شود
قدم بزن به راه من دلم اسیر می شود
وجود من به عشق تو دلم روانه می شود

اردیبهشت ۹۵

۴ دیدگاه

  1. وردپرس › خطا

    یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

    دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.