طالع صبح وصال و لب شیرین ترا
شب به هنگام نمازم طلب از او کردم

چاره جویی ز فراق و غم سنگین ترا
روز و شب گاه نیازم طلب از او کردم

فتح دروازه ی قلب و دل پرکین ترا
بعد هر سوز و گدازم طلب از او کردم

سر پنهان دل و شوق به بالین ترا
معترف گشتم و رازم طلب از او کردم

گرچه تو سخت دلی نرمی آیین ترا
سوی قبله به حجازم طلب از او کردم

۴ دیدگاه

  1. وردپرس › خطا

    یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

    دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.