زنگار طمع از دل بیمار برون کن
خلوتگه دل بارگه راز و نیازست

بند دل مسکین ببر از عالم خاکی
زین تار که طول املش دور و درازست

پایان ره خاک به جز بی ثمری نیست
دروازه ی این چرخ همه حسرت و آزست

در وادی ایمان اگرت عیب نمودند
از خلق مپرهیز خدا بنده نوازست

ایام غم و محنت و هجران به سر آید
بر آن دل پرسوز که دائم به نیازست

ساقی بده زان باده ی مستانه که امشب
از مرحمت اوست در میکده بازست

۴ دیدگاه

  1. وردپرس › خطا

    یک خطای مهم در این وب سایت رخ داده است.

    دربارهٔ عیب‌یابی در وردپرس بیشتر بدانید.