ذوق مردن بوَد اندک چو هوس بسیار است

خواب کم رو دهد آنجا که مگس بسیار است

" ندیم کشمیری "
__

چون کبوتربچه ، تا هستیم ، بالی میزنیم

بهر یک ارزن که آن هم در دهان دیگری است

" سیلی المستقیم بلخی "
__

سعی روزی بر نمی دارد مرا از جای خویش

آبرو چون شمع میریزم ولی در پای خویش

" غنی کشمیری "
__

فتاده ایم و تو غافل زدست گیری ما

ببین جوانی خود رحم کن به پیری ما


فغانی ( استاد غنی کشمیری )
__

زه احسان می شود صاحب کرم را دولت افزونتر

بلی هرچاه را ، آب از کشیدن بیش می گردد

" میر لطف الله "
__

منعمان را حرص زر باقی بود روز حساب

تشنه آخر تشنه خیزد گر کشد دریا به خواب

" محمد افضل "
_

تا حیاتی هست ما را ، روزی ما میرسد

آب تا جاری بود ، این آسیا در گردش است

" میرزا امین "
__



اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید