دیدیم که گربه موش گرفته
از شوخِ رفیق دوش گرفته

ما منتظریم شیر بگیرد
کفتارو رفیق پیر بگیرد

چاقو ببرید دسته‌ی خود را
آن اکبرِ طاسِ خسته‌ی خود را

ابرام تبر به دست گرفته
بازار بُتان شکست گرفته

آن موش که بیست سال فشرده
در سایه‌ی گربه گوشت بخورده

از بخت بدم رفیق‌کشی کرد
در محکمه دوست قرعه‌کشی کرد

حالا که رفیق ما طبری شد
بخشیدن عمّه‌ام خبری شد

ابرام تبر به دست گرفته
بازار بتان شکست گرفته...

بی‌پایان

اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید