کجا چابک سوار عرش از محتاج برگردد؟
نشیند با فقیران تا که از معراج برگردد
غرور خسروپرویزی، برای دیدنش یکدم،
اگر قدری برد بالا سرش را؛ تاج برگردد
شدم آیینه ی عشقش، مرا این خودپسندی کشت
ز پای دار خودبینی؛ مگر حلّاج، برگردد؟
«به تیر عشق شو کشته که تا عمر ابد یابی»
که بعد از حشر عمر رفته بر تاراج برگردد
چوفیلی؛کشته ام دین راوایمانی است بی عشقم
مروّت نیست صیّادی فقط با آج برگردد
به دریای غمش، قلبم؛ شناگربود باسختی
به ساحل پر خروش و خسته با امواج برگردد

اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید