#پاشو

بر ریشِ این دنیای دونِ پُر غم و درد

پاشو! به سُخره تا بخندیم مثلِ یک مرد

بیهوده دل بستیم ما بر نارفیقش

بر پشتِ ما خنجر زده،تادسته، نامرد!

می دانم این خنجر هنوزم در میان است

لبخندِ خونینی بزن بر چرخِ ول گرد!

زانوی غم را در بغل کردن دگر بس

پاییزِ جان و خونِ دل،رخساره ی زرد

پاشو! بزن یک قهقهه از عمقِ جانت

مُردیم از بس آه آمد، ناله ی سرد

من هم درونِ قلبِ خونم خنجری هست

می دانم این دنیا که با نسلم چه ها کرد

یک امشبی دیروز و فردا را نکن یاد

سازی بزن! رقصی بیا! مُردیم از درد!

#حمید_رفیعی_راد_کوروش
1 مرداد 97

اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید