#تقدیر


این چه تقدیریست غم را بر دلم باریده است

این چه کابوسیست دل در روز روشن دیده است؟

مثل گامارو* خزیدم توی هر سوراخ کوه

در فرار از بختِ نامردی که بدخوابیده است!

چارفصل زندگانی شد زمستانی سیاه

دل درونِ این کویرِ زندگی خشکیده است

سُفره ای پُر نعمت و قدّ جهان گسترده و...

سهمِ ما خاری که بر عمق گلو چسبیده است

زندگانی را چنان گردونه طرّاحی نمود

دل تمام عمر از فردای خود ترسیده است!

از چه رو آمد تفاوت بین خلقِ بی خبر

با چه معیاری بدین سان خلقِ خود را چیده است

دخترِ همسایه را زیباتر از گل آفرید

روی رُخسارت گلاب انگار من را ریده است!

آن یکی را شاد و مُلکی همچو زَر بخشیده و..

بختِ ما را پِشکلی در خون خود پیچیده است!

طرح کردم شِکوه ای را از فلک با ترس و لرز

تا ببینم بعد از این برما چه خوابی دیده است


#حمیدرفیعی راد (کوروش)
96/12/17

*گامارو خزنده ای ازخانواده سوسمار،مختصِ کوههای زاگرسِ لرستان،بسیارزیبا و کم و درحال نابودی!

اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید