هرعصر پنج شنبه قدم های ناتوان صبور*
از راه دور به خاک آورد مرا*
بالای سرو و رخ لاله گون یار ،دراین خاک خفته است*
این خاک تیره ی پنهان کننده هم*
گوشی نداد بشنوداندک ،خدابه او! *
آغوش، تنگ گرفته تورا او چو یک هوو!*
اشغال جای من و بازوان تو کرد*
حتی به عطر وجای بوسه ،حسادت نموده است*
از جای بوسه های داغ ، نشانی سراغ دارد دل*
ای لاله ،واژگون سرخ وسیاه ! ای شکفته ناز*
توسینه ی نگارمنی رو به آفتاب؟!*
گاهی بخاک و به سنگ و، گهی هم به مار و مور!
ای کاش های زمانی که یادبود را گفتم*
ای کاش های مرا قطره های شور خشکانده*
گاهی نه ! لحظه لحظه به یادت بخاک میفتم*
رسمست، گل به خاک بگذارند*
این سیب واین شقایق روییده های دور وبرت*
بادست خود به کنارت نشانده ام *
هم صحبتت شوند زمانی که نیستم*

بابغض گاز میزنم از سیب یاد تو *

آتش فکنده ای مزرعه ی گندم مرا*

یک عصر پنج شنبه نوبت من میرسد که غریب*
درانتظار فاتحه خوانم هزار بار می میرم...*
93/2/3

اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید