بازهم آمد زمستان باز آمد برف شادی

من ولی لبریزم از سرمایه ی بی اعتمادی

من ولی لبریزم از بغض غریب برف وباران

لا به لای آسمانها مثل ابر بامدادی

نه مرا یک سیب شیرین نه مرایک برگ شاد است

مثل کاج بوستان سر می کنم با این کسادی

حرف کمتر میزنم کم می نویسم مثل آبان

خوشه چینی میکنم تا خو نگیرم با زیادی

اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید