تو رفتی از کنار من به من چه
خزان شد نو بهار من به من چه
تو گفتی روز شنبه لطف کردی
به قلب بی قرار من به من چه
شکسته شانه ات در رفته پایت
بریده سیم تار من به من چه
به وقت خر سواری داخل ده
تکانیدی غبار من به من چه
میان مزرعه رفتی وگفتی
که گل کرده خیار من به من چه
کلاغ آمد ربود انگشترم را
در آمد غارغار من به من چه

اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید