عید قربان ۳

دل بریدم از همه تا جان و جانانم شوی
دلبر و دلداده ی پیدا و پنهانم شوی

کوچه کوچه آمدم از انتهای شهر شب
تا شعاع روشنی از ماه تابانم شوی

من خسی بودم که در میقاتی از دلدادگی
آمدم تا مقصد و ماوا و سامانم شوی

بر سر سوز و شرارِ اشتیاقت سوختم
رخ نما تا شعله هایی از گلستانم شوی

سرنهادم زیر تیغ عاشقی دستور چیست؟
همتی کن تا مرام و دین و ایمانم شوی

جان اسماعیل ها آماده فرمان توست
دشنه برکش تا نشان عید قربانم شوی

کعبه معبود را جز دولت مقصود نیست
رخ نما تا معنی شعر پریشانم شوی
◇ تیر ۱۴۰۰، علی معصومی

اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید