موج پریشانی به روی شانه هایش جلوه دارد
در اوج بی خوابی تب افسانه هایش جلوه دارد

وقتی نگین ها در سراشیب هجوم برف لرزید
برق ظریف و سرکش دردانه هایش جلوه دارد

از سر برون کن ای خداوند تناسب قافیه را
آن جا که بام قله هایش تا نهایت جلوه دارد

باز شکاری بر فراز قله ها هر شام می خواند
کنج قفس رنگ و لعاب دانه هایش جلوه دارد

در قالبی همچون غزل از او سرودن ناسپاسی است
جایی که ماه سرخوش و رندانه هایش جلوه دارد

اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید