▪ شعر از فریبا حمزه ای

ایستاده ای در جوارح باد
دست تکان می دهی
به ناملایمات اشیا
در خیابان
به تکان های مهیج
در اهتزاز سیم های لخت
در مناسبات گنجشک ودرخت
وکوچه ای که افتاده از چشم
روی دست چپم
تکه تکه
ایستاده ای
ودست تکان می دهی
به تعادل ارواح
در آشیانه
ای تکفیر شده
در نخوت شاخه وشاخ
بگو چگونه بتکانم؟
جسم را از رونق بارش وباد
وقتی مایلم به بهره ازوزیدنت
در تکانه های بی هوا
از درخت بپرس آن گونه ی شاخص منم؟
آن شجره
که پوست انداخته در تکامل گاوی
وقتی کلمات نقاره می شوند
ما ما ما
ما که ناخن کشیدیم
بر زیستگاهی امین
در تکفیر عضلات سنگ
آن صنعت ملی در دود اسفند ونفت
که می پرید
در هجوم‌کودتای چشم
اکنون از تمدن مرواریدی اش آب گذشته است
در پارگی رگ وعصب
ما ما ما
ما که فصل مشترک گنجشک ودرختیم
در مقطع ملکوتی هوا
ببین
ایستاده ایم
وچگونه
بی محابا دست تکان می دهیم
به جراحت اشیا
درهیبت بارش وباد

#فریبا_حمزه_ای




وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ
 «و همانا ما شما را آفریدیم و سپس شکل دادیمتان و سپس به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنید»



 «آیه فوق از جمله بهترین آیات قابل استفاده، برای اثبات نظریه تکامل است، زیرا خداوند در این آیه بیان می کند که ابتدا او قبل از شکل دادن به انسان، او را آفرید و بعد از مدت نامعلوم (به قرینه کلمه ثم) او را به شکل انسان فعلی در آورده است. سپس بعد از مدتها، فرشتگان را امر به سجود در برابر یکی از افراد نوع انسان کرده است. » (استاد مشکینی، تفسیر آیه ی یازده سوره ی اعراف)

و سپس برای توضیح سه مرحله خلقت انسان از آیه فوق استفاده می کند.

که مرحله اول آن بعد از خلقت و پیش از شکل گرفتن به صورت انسان است (تکوین او از آب و خاک).

دوم، مرحله ی بعد از پیدا کردن شکل «انسان» و پیش از انتخاب آدم از بین افراد نوع.

سوم، مرحله انتخاب آدم از بین آنها و بعد از آن امر کردن فرشتگان به سجود بر آدم(اشرف مخلوقات) 

با توجه به مقدمه ی فوق که از "تفسیر موضوعی قرآن" نوشته ی علی نصیری جلد دوم، صفحه ی 164 استخراج شده است به بررسی و واکاوی این اثر از خانم حمزه ای خواهیم پرداخت.

علت بیان این آیه در ابتدای تحلیل و واکاوی این اثر فریبا حمزه ای شاید تناسب و رابطه ای ست که میان این شعر و آیه ی مذکور باشد، در واقع نوعی ارجاع فرامتنی به آیه ی مذکور را میتوان از این اثر استخراج کرد
قبل از هر چیز باید به این موضوع اشاره کنم که با یک اثر خوب و کم نقص روبرو هستیم، البته با شناختی که پیش از این از خانم حمزه ای به واسطه ی مطالعه ی آثار او برای بنده حاصل شده، انتظاری جز این نیز از او نمی رود.
اکثر آثار این شاعر جنوبی، از نظر محتوایی دیریاب، پیچیده و با وجود اتحادِ بندها یا سطورِ شعر در شکل گیری مفهومی واحد که خالق اثر به خوبی در حفظ و انتقال آن عمل کرده اما باز هم قدرت تأویل پذیری را از شعر نگرفته و با خلق جمله ها و تعابیر چند وجهی یا چند معنایی فرصت تأمل، کنکاش و جستجوگری را به مخاطب خود می دهد.

فریبا حمزه ای در این اثر به نوعی، سیر تکامل انسان از آفرینش تا حال را بیان می کند و در این بین ظلمی را که او(انسان) به عنوان اشرف مخلوقات به خود و به محیط اطرافش روا داشته را نیز فراموش نمی کند
بخش عمده ی شعر به همین موضوع یعنی تاثیر منفی انسان بر محیط چه از نظر فیزیکی و چه متافیزیکی مربوط می شود

آغاز شعر زیرکانه و زیباست، شروعی که هم موضوعیت شعر را به خوبی نشان می دهد و هم به نوعی موجودیت انسان "از طبیعت" و "در طبیعت" را بیان می کند:

ایستاده ای در جوارح باد
دست تکان می دهی
به ناملایمات اشیا

در قسمتی از شعر خالق اثر زیرکانه سوالی را مطرح می کند، سوالی غم انگیز که با وجود تاسف جواب آن مثبت است:

/از درخت بپرس آن گونه ی شاخص منم؟/

گونه ی شاخصی که در واقع همان اشرف مخلوقات است همان انسان برتر

و در ادامه خودنمایی کردن و غرور انسان را به خوبی و در یک جمله ی کوتاه بیان می کند:

/وقتی کلمات نقاره می شوند
ما ما ما/

شاعر با تکرار حرف ما هم غرور انسان و هم نادانی انسان را چقدر زیبا به تصویر می کشد، سه بار میگوید: ما، ما، ما و این منیّت و غرور انسان را بازگو میکند و از طرفی تکرار سه باره ی این کلمه صدای گاو را تداعی می کند، در واقع زمانی که انسان از بین تمام موجودت تنها نوع خودش را به عنوان برترین صدا میزند، این صدا زدن و تکرار آن به گونه ای شبیه صدای گاو است، و شاید این همان حماقت است

در ادامه، این ما (انسان) را معرفی می کند:

/ما که ناخن کشیدیم
بر زیستگاهی امین
در تکفیر عضلات سنگ/

ناخن کشیدن بر زیستگاهی امین که به خوبی نابود کردن طبیعت توسط انسان را بیان می کند، درواقع او نه به زیستگاه امین(جنگل) رحم می کند و نه به عضلات سنگ(کوه و دشت)

در ادامه شاعر، شعر را از نگاه صرفِ فلسفی به موضوع آفرینش، تکامل و طبیعت خارج می کند و با یک ارجاع برون متنی و اشاره به برخی اتفاقات صنعتی سیاسی، وضعیت تاسف بار کشور را نیز به تصویر می کشد:

آن صنعت ملی در دود اسفند ونفت
که می پرید
در هجوم‌کودتای چشم

در بند مذکور واژه ی "چشم" مهمترین نقش را در بار معنایی آن ایفا می کند

صنعت ملی در دود اسفند و نفت که میپرید(از دست می رفت)
در هجوم کودتای "چشم"

در واقع اصل جمله این است: صنعت ملی نفت از دست می رفت با هجوم کودتاچیان بیست و هشت مرداد.
در این جمله به جای کودتای 28 مرداد، از کودتای چشم استفاده شده، که در واقع کنایه از این است که حاکمان کشور در قبال انجام این کودتا توسط بیگانگان(انگلیس و آمریکا) در جواب خواسته هایشان تنها باید واژه ی "چشم" را می گفتند.
پس میتوان گفت شاعر با نگاهی طنز به این اتفاق نام کودتای 28 مرداد را "کودتای چشم" نهاده است

در انتهای شعر، خالق اثر دوباره به موضوع اصلی باز میگردد و با صنعت تلمیح و استفاده از مَثَلِ: آب از سر گذشتن، بند بعدی شعر را اینگونه ادامه میدهد:
/اکنون از تمدن مرواریدی اش آب گذشته است
در پارگی رگ وعصب/

در واقع همین پیشرفت و تمدن که نابودی طبیعت و تنزل انسان را در پی داشته خارج از حد کنترل می داند و در پایان انسان را که اشرف مخلوقات و
وجود معنوی و ملکوتی آفرینش است را نشان می دهد که بر قله ی جهان ایستاده و شاهد نابودی طبیعت و اشیاء است:

ما ما ما
ما که فصل مشترک گنجشک ودرختیم
در مقطع ملکوتی هوا
ببین
ایستاده ایم
وچگونه
بی محابا دست تکان می دهیم
به جراحت اشیا
درهیبت بارش وباد

با آرزوی موفقیت های بیشتر برای این شاعر خوب جنوب و کشور.

خوانشگر: یاشار خواجه دولت آبادی

اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید