جناب مسعود آتشی از بزرگان دشتستان سالهاست زحمات زیادی در زمینه جمع آوری عکس های قدیمی و اطلاعات تاریخی اماکن ، مناظر و مردمان دشتستان کشیده اند و من واقعا با دیدن تصاویر و توضیحات مربوط به آنها در یادنامه هم لذت میبرم و هم ناراحت می شوم از اینکه چه مردان و زنان بزرگی این خاک داشته که ئیگر در قید حیات نیستند .به قول خیام
ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند / صد گوهر قیمتی که در سینه ی توس ت
این مثنوی بداهه را به آقای آتشی ، مردمان خونگرم دشتستان و عاشقان میهن تقدیم می کنم



از داغ یادنامه ی مسعود آتشی
در سینه ماند آه جگر، دود آتشی
آنجا که عطر خاطره ها جلوه می کند
بر تاج کاخ ، کنگره ها جلوه می کند
تصویر ناب آینه ها ، مردمان پاک
آلاله های مست که رفتند زیر خاک
با عکس نخل و نام دلیران شروه خوان
دل داده ام به خطه ی ناب برازجان
کو ‌‌«آتشی »که شهر مرا شاعری کند
ناز غزال ها بکشد دلبری کند
کو «دشتسون» ! کمالی و شعری که درد داشت
در حسرت بهار تو سر بر زمین گذاشت
ای خاک پیر، تشنه به خون ستاره ها
افتاده زیر پای شبت ماهپاره ها
هر بار از نگاه تو خورشید می دمد
در باغ نور صد گل امّید می دمد
ما را خیال پرزدن آخر رها نکرد
رفتن به روی شاخه ی دیگر رها نکرد
پرواز در هوای تو ما را اسیر کرد
از آسمان ابری ِ هر شهر سیر کرد
روزی که یادنامه شود عکس های من
بذری بکار از گل نرگس به جای من



عادل دانشی
بداهه ۲۸ خرداد ۱۴۰۱

اندیشه خود را به یادگار بگذارید

- لطفاً به صورت فارسی بنویسید